کد خبر: 4289106
تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۷
جواد حیدری تاکید کرد

امامت منصبی الهی است نه بحثی فقهی 

استاد حوزه و دانشگاه گفت: پیامبر(ص) مبلغ و ابلاغ‌کننده حکم خدا بود و نمی‌توانست از جانب خود حکمی را تغییر دهد لذا فرمودند: الامر الی الله یضعه حیث یشاء؛ امر خلافت و جانشینی من مربوط به خداست نه من و خداوند هر طور صلاح بداند عمل می‌کند.

جواد حیدریبه گزارش ایکنا، جواد حیدری، استاد حوزه و دانشگاه و کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی شامگاه 26 خردادماه در نشست علمی «امامت اصل دین یا اصل مذهب» با تاکید بر اینکه مقوله امامت و غدیر صرفا یک بحث تاریخی نیست، گفت: امروز گروه‌هایی را در جهان اسلام داریم که در برابر استکبار جهانی ساکت هستند؛ استکباری که به هر جنایتی که به ذهن ما خطور می‌کند دست می‌زند؛ به نظامی و غیرنظامی و بچه و زنان رحم نمی‌کند؛ چرا کشورهای حوزه خلیج فارس که خود را طرفدار مکتب سقیفه می‌دانند سکوت کرده‌اند؟
 
وی افزود: پس معالم دین و شناخت آن، مسئله روز ماست، نه موضوع تاریخی و مربوط به گذشته؛ مسئله مربوط به 1400 سال پیش نیست و ما با آن زندگی می‌کنیم و باید با اعتقادمان سبک زندگی درست کنیم لذا بین مکتب غدیر با سقیفه یکی را باید انتخاب کنیم. از این رو این مباحث تاریخ‌گذشته نیست و ثانیه به ثانیه زندگی ما بسته به این است که ما عقیده و معارف خود را از چه کسی باید بگیریم.
 
استاد حوزه و‌دانشگاه ادامه داد: پاسخ دوم به کسانی که بحث امامت را تاریخی می‌دانند لذا می‌گویند بحث نکنید جدلا می‌گوییم به فرض هم که تاریخی باشد شما که سنگ قرآن به سینه می‌زنید آیا قرآن کریم در آیات متعدد به بیان تاریخ اقوام گذشته و سرنوشت آنان و لزوم عبرت‌گیری از آن تاکید نکرده است.
 
وی افزود: اگر برچسب تاریخی بتوان بر آن زد چرا قرآن این همه از مباحث تاریخی بحث دارد و چرا به خود امامت می‌پردازد؟ قرآن فرموده است که ما قصص پیشینیان را برای شما نقل می‌کنیم تا عبرت بگیرید زیرا از دیدگان عبور می‌کند لذا تاریخ هم باید از مقطع خود عبور کند و به امروز برسد تا بدانیم مسیر شمر و یزید و یزیدیان چه بود و مسیر امام حسین(ع) چگونه. 

طرح بحث امامت مخل وحدت نیست

استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: بنابراین اگر کسی بخواهد امامت را به خاطر تاریخی بودن کنار بگذارد با چنین پرسش‌هایی مواجه می‌شود که باید به آن پاسخ دهد. برخی طرح مباحث مرتبط با امامت را مخل به وحدت اسلامی می‌دانند در حالی که این مسئله هم درست نیست. ما معتقدیم باید مباحث مرتبط با امامت را با روش درست خود مطرح کنیم که یکی از بهترین روش‌ها ابتنای آن براساس مسلمات مخالفان  و رعایت مقدسات آنان و با رعایت ادب است در این صورت برانگیزاننده مباحث اختلافی هم نخواهد بود. اگر تبادل نظر و گفت‌وگو در مسیر درست رخ دهد مقرب وحدت است نه ضد وحدت. 
 
وی افزود: اگر کسی آن طرف بایستد و بگوید عقیده شما شرک و کفر است و همدیگر را تکفیر کنند مخالف وحدت و تقریب است ولی اگر مؤدبانه دور هم بنشینیم و بگوییم ما معتقد به «یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله» هستیم یعنی همه بحث بر سر توحید است و ما هم مخالف شرک هستیم لذا اگر طرح بحث امامت براساس قرآن و مشی اهل بیت(ع) رخ دهد مخالف وحدت نیست. 
 
حیدری به طرح این پرسش پرداخت و با بیان اینکه آیا امامت اصول دین است یا یک فرع فقهی، اظهار کرد: برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید به حقیقت امامت بپردازیم و اینکه ما چه تعریفی از حقیقت امامت داریم؟ شیعه و سنی در منابع روایی، کلامی و اعتقادی می‌گویند: الامامه رئاسه العامه در امور الدین و الدنیا؛ امامت، ریاست و مدیریت امور دین و دنیای مردم است اما حقیقت امامت در این تعریف وجود ندارد زیرا شیعه، امامت را یک مقوله عرشی می‌داند نه فرشی و زمینی مانند نگاه اهل سنت. 
 
حیدری اظهار کرد: جریان اهل سنت و جماعت، مسئله امامت را فرعی می‌دانند زیرا نگاه حداقلی دارند ولی در نگاه شیعه، نگاه قرآن و اهل بیت(ع)، امامت استمرار نبوت است و نبوت جزء اصول دین است لذا امامت هم جزء اصول  دین است اما تعریف از امام و حقیقت امام چیست؟ 
 
این پژوهشگر با بیان اینکه نگاه قرآن، روایات و عقل به امامت چیست؟ اضافه کرد: اگر امامت، خلافت و مدیریت برنامه‌های اجتماعی مردم است جایگاه او همانند یک رئیس جمهوراست و نیازی به نگاه ماورائی و الهی نیست ولی اگر امام را منصوب از جانب خدا بدانیم چنان چه نظر قرآن این است زیرا فرمود:  يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ؛ یا«وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي ۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ». امامت دیگر مدیریت صرف امور دنیا و اجتماعی مردم نخواهد بود.
 
حیدری با بیان اینکه امامت نصب من الله است نه انتخاب مردمی، گفت: نگاه اهل سنت این است که پیامبر(ص) برای بعد از خودشان تدبیری نکردند و آن را به انتخاب مردم واگذار کردند؛ بنده یک معیار و سنجه بیان کنم و آن اینکه تعریف اصول و فروع دین چه مبنایی دارد؟ ما تمایز علوم را به موضوع می‌دانیم مثلا در فقه فعل مکلف موضوع علم فقه است ولی مباحث اصول دین به خدا و آنچه صفات خداوند است بر می‌گردد.

امامت منصبی الهی است نه بحثی فقهی 

وی تاکید کرد: امامت بعد از پیامبر(ص) بحث فقهی نیست بلکه اصول دین است و اینکه خدا برای بعد از پیامبر(ص) چه تدبیری اندیشیده است؟ سخن از فعل الهی است نه بحث فرعی که غزالی بگوید بدان گفت و گو در مورد امامت از مباحث عقلی و اصول دینی نیست بلکه بحثی فقهی است؛ او چون امامت را فقهی می‌داند می‌گوید خود امت اسلامی باید برای بعد از پیامبر(ص) تدبیر می‌کردند ولی این اول کلام است. 
 
حیدری با بیان اینکه قبائل مختلفی نزد پیامبر(ص) آمدند و گفتند که ما با شما بیعت می‌کنیم تا فلان مسئله را در حق ما روا بداری یا نداری ولی پیامبر(ص) مخالفت فرمودند، افزود: این مخالفت از آن جهت بود که پیامبر(ص) مبلغ وابلاغ‌کننده حکم خدا بود و نمی‌توانست از جانب خود حکمی را تغییر دهد لذا فرمودند: الامر الی الله یضعه حیث یشاء؛ امر خلافت و جانشینی من مربوط به خداست نه من و خداوند هر طور صلاح بداند عمل می‌کند؛ این همان بیان قرآن است که الله اعلم حیث؛ به من رسول الله ربطی ندارد؛ الامر الی الناس نیست که هر کسی را مردم انتخاب کنند همان بشود لذا اصلا فقهی و ناظر به احکام نیست.
 
وی با اشاره به نگاه عقلی به مقوله امامت، ادامه داد: آیا اینکه پیامبر(ص) برای بعد از خود هیچ تدبیری نیاندیشیده باشند امری معقول است؟ وقتی هر انسانی برای بعد از خود وصیت می‌کند و به تعیین تکلیف امور می‌پردازد آیا پیامبر(ص) برای چنین امر مهمی سکوت کرده باشند؟ عایشه به عمر نامه نوشت که مبادا امت پیامبر(ص) را بدون سرپرست قرار دهی؟ یعنی من عایشه این تصور را دارم که فردی که سرپرست حکومت است نباید برای بعد از خودش بی‌اعتنا باشد؛ وقتی در منابع خود اهل سنت چنین اخباری وجود دارد آیا پیامبر(ص) نمی‌دانستند که امت را نباید بدون امام رها کنند
 
حیدری بیان کرد: نگاه و تصور نه فقط پیامبر(ص) بلکه خود اهل سنت هم این بود که باید برای جانشینی تدبیر شود؛ عبدالله بن عمر به پدرش گفت من از مردم شنیدم که تو نمی‌خواهی برای بعد از خودت جانشین انتخاب کنی و به خود مردم سپردی؟ آیا درست است؟ می‌گوید اگر تو گله گوسفند و شتری داشته باشی و آن را رها کرده باشی؛ قطعا جایگاه امور اجتماعی و انسانی خیلی بالاتر است و امکان ندارد پیامبر(ص) برای بعد از خود جانشین انتخاب نکرده باشد. 
 
این پژوهشگر دینی با بیان اینکه نگاه بزرگان اهل سنت هم این است که باید برای بعد از خود اندیشه کند، تصریح کرد: لذا چگونه برخی می‌گویند پیامبر(ص) به دست مردم سپرده است آن هم موضوعی که جزء امور الهی است و پیامبر(ص) به صر احت قرآن باید آن را به مردم ابلاغ می‌کرد. 
انتهای پیام
captcha